درخت سرو که دارای شاخ و بال راست باشد، سرو راست رسته کنایه از معشوق خوش قد و بالا در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال وگر سرو سهی را ساز دادی / سهی سروش به خون خط بازدادی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
درخت سرو که دارای شاخ و بال راست باشد، سَروِ راست رُسته کنایه از معشوق خوش قد و بالا در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مِثال وگر سرو سهی را ساز دادی / سهی سَروَش به خون خط بازدادی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
سراسر، سرتاسر، همه، همگی، برای مثال عالم همه سربه سر خراب است و یباب / در جای خراب هم خراب اولی تر (حافظ - ۱۱۰۰)، برابر سربه سر شدن: کنایه از برابر شدن، مساوی شدن
سراسر، سرتاسر، همه، همگی، برای مِثال عالم همه سربه سر خراب است و یباب / در جای خراب هم خراب اولی تر (حافظ - ۱۱۰۰)، برابر سربه سر شدن: کنایه از برابر شدن، مساوی شدن
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 74هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو پرچل به ایلرود، با 212 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 74هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو پرچل به ایلرود، با 212 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
عمل سرهنگ. سرداری. مهتری. سروری: چون حرز توام حمایل آمود سرهنگی دیو کی کند سود. نظامی. به سرهنگی حمایل کردن تیغ بسا مه را که پوشد چهره در میغ. نظامی. نام خود داغ کرد بر رانش داد سرهنگی بیابانش. نظامی. مرا ملامت دیوانگی و سرهنگی ترا سلامت پیری و پای برجایی. سعدی. رجوع به معانی سرهنگ شود
عمل سرهنگ. سرداری. مهتری. سروری: چون حرز توام حمایل آمود سرهنگی دیو کی کند سود. نظامی. به سرهنگی حمایل کردن تیغ بسا مه را که پوشد چهره در میغ. نظامی. نام خود داغ کرد بر رانش داد سرهنگی بیابانش. نظامی. مرا ملامت دیوانگی و سرهنگی ترا سلامت پیری و پای برجایی. سعدی. رجوع به معانی سرهنگ شود
نام لحن یازدهم از سی لحن باربد. (انجمن آرا) (برهان) (رشیدی) : برزند نارو بر سرو سهی سرو سهی برزند بلبل بر تارک گل قالوسی. منوچهری. نوبتی پالیزبان و نوبتی سرو سهی نوبتی روشن چراغ و نوبتی گاویزنه. منوچهری. گهی سرو سهی را ساز دادی سهی سروش به خون خط بازدادی. نظامی. و رجوع به سرو شود
نام لحن یازدهم از سی لحن باربد. (انجمن آرا) (برهان) (رشیدی) : برزند نارو بر سرو سهی سرو سهی برزند بلبل بر تارک گل قالوسی. منوچهری. نوبتی پالیزبان و نوبتی سرو سهی نوبتی روشن چراغ و نوبتی گاویزنه. منوچهری. گهی سرو سهی را ساز دادی سهی سروش به خون خط بازدادی. نظامی. و رجوع به سرو شود
دهی از دهستان میداود (سرگچ) بخش جانکی شهرستان اهواز. دارای 400 تن سکنه است. آب آن از رود و چشمه. محصول آن غلات. ساکنین از طایفۀ ممسنی هستند. دارای معدن گچ است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان میداود (سرگچ) بخش جانکی شهرستان اهواز. دارای 400 تن سکنه است. آب آن از رود و چشمه. محصول آن غلات. ساکنین از طایفۀ ممسنی هستند. دارای معدن گچ است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
هر آنچه سوراخ می کند زره را. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : سوگند میخورم بسنان زره سمت کز تاب حمله گوئی تنین محور است. اثیر اخسیکتی (از آنندراج). - سنان زره سم، سنانی که زره را سوراخ سوراخ کند. (آنندراج)
هر آنچه سوراخ می کند زره را. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : سوگند میخورم بسنان زره سمت کز تاب حمله گوئی تنین محور است. اثیر اخسیکتی (از آنندراج). - سنان زره سم، سنانی که زره را سوراخ سوراخ کند. (آنندراج)
دهی از دهستان کره سنی بخش سلماس شهرستان خوی. دارای 190 تن سکنه است. آب آن از چشمه و نهر وردان. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان کره سنی بخش سلماس شهرستان خوی. دارای 190 تن سکنه است. آب آن از چشمه و نهر وردان. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
سایندۀ سرمه. که سرمه ساید. سرمه کوب: در آئینۀ دل خیال فلک را بجز هاون سرمه سایی نبینم. خاقانی. صد جام لبالب است در گرد در حلقۀچشم سرمه سایش. شیخ العارفین (از آنندراج)
سایندۀ سرمه. که سرمه ساید. سرمه کوب: در آئینۀ دل خیال فلک را بجز هاون سرمه سایی نبینم. خاقانی. صد جام لبالب است در گرد در حلقۀچشم سرمه سایش. شیخ العارفین (از آنندراج)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری قلعۀ کلات مرکز دهستان و 48هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آرو. با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری قلعۀ کلات مرکز دهستان و 48هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آرو. با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالیه آرد: قصبه ای است در ناحیۀ مونستر از ایرلند که در ساحل رود لبه قرار دارد و از مصب همین رود که در ساحل اقیانوس اطلس واقع است 2 هزار گز فاصله دارد. این قصبه مرکز ایالت کیوی است و 12500 تن سکنه دارد
شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالیه آرد: قصبه ای است در ناحیۀ مونستر از ایرلند که در ساحل رود لبه قرار دارد و از مصب همین رود که در ساحل اقیانوس اطلس واقع است 2 هزار گز فاصله دارد. این قصبه مرکز ایالت کیوی است و 12500 تن سکنه دارد
دهی است از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری رودسر، و 2 هزارگزی جنوب راه شوسۀ رودسر به شهسوار. جلگله ای، و هوای آن معتدل و مرطوب ومالاریائی، و آب آن از مرساررود، و محصول آن برنج و لبنیات است، 75 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده از دو محلۀبالا و پائین تشکیل شده، اکثر سکنه تابستان به ییلاق جواهردشت میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری رودسر، و 2 هزارگزی جنوب راه شوسۀ رودسر به شهسوار. جلگله ای، و هوای آن معتدل و مرطوب ومالاریائی، و آب آن از مرساررود، و محصول آن برنج و لبنیات است، 75 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده از دو محلۀبالا و پائین تشکیل شده، اکثر سکنه تابستان به ییلاق جواهردشت میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
کنایه از آدمی زاد باشد. (برهان). آدمی. (فرهنگ رشیدی) : سیه سر را قضا بر سر نبشته ست گنهکاریش در گوهر سرشته ست. (ویس و رامین). ، قلم نویسندگی. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود
کنایه از آدمی زاد باشد. (برهان). آدمی. (فرهنگ رشیدی) : سیه سر را قضا بر سر نبشته ست گنهکاریش در گوهر سرشته ست. (ویس و رامین). ، قلم نویسندگی. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود